کد مطلب:150329 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

فرهنگ نیایش، فرهنگ اهل البیت
پس دوباره تكرار می نمایم كه پیامبران برای رونق انسان و نجات انسان از پوچی ها آمده اند و نجات انسان از پوچی به عبودیت و نیایش است و اگر اسلام فقط در ظاهر بماند، و نیایش و عبودیت و انس با حق نماند، حسین علیه السلام كشته می شود. بنابراین نهضت امام حسین علیه السلام می گوید فكر فرهنگی به غیر از فكر و فرهنگ


خلفای سه گانه باید شروع شود و گرنه محتوادارترین انسان یعنی حسین علیه السلام بیخود پنداشته می شود و در حد كشته شدن با او برخورد می كنند، و بر همین اساس همه حرف ما این است كه كربلا مبارزه با پوچی هاست. این چه فرهنگی است كه در پیش از ظهر عاشورا در اوج حصار دشمن، تمام انرژی اش را برای ارتباط با خدا به كار می گیرد؟ از صحبت های حضرت اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا غفلت نفرمایید زیرا كه در كربلا به خوبی پیداست كه فرهنگ كربلا فرهنگ نیایش و عبودیت است. راستی این چه فرهنگی است كه انسانهایی در اوج محاصره مرگ حتمی هستند ولی آن چنان معرفت و محبت معشوق شان جان شان را فراگرفته كه انگار محاصره ای و مرگی در كار نیست. از این حال و عالمی كه اصحاب امام در آن سیر می كردند ساده نگذرید، گاهی تصور آن هم برای ما قابل تحمل نیست. به آخرین جملات حضرت توجه فرمایید در حالی كه حضرت بر روی خاك افتاده است و دیگر طاقت برخاستن ندارد ولی می بینید نیایش می كند و می گوید كه خدایا تو را شكر، ما راضی به رضای تو هستیم. این حالات و حركات و نیایش ها را باید در دل یك فرهنگ نظر كنید، نه در یك حادثه اتفاقی.

در فرهنگ اسلام، دو فرهنگ واقع شد، یكی فرهنگی كه اسلام آن واقعی است و اسلامی است كه حسین علیه السلام دارد و دارای عبودیت است و دیگری فرهنگی كه اسلام آن ظاهری است، قالب دارد ولی عبودیت و قلب ندارد ونتیجه چنین اسلامی این است كه حسین علیه السلام را می كشد. و حسین علیه السلام آمده است تا پیام دهد كه ای تمام بشریت، حالا كه به این نكته رسیدید كه كشتن حسین علیه السلام كار قبیحی است بدانید كه فكر و فرهنگ اسلام بی نیایش، حسین علیه السلام را به قتل می رساند. اسلام بی نیایش یعنی اسلام منهای فرهنگ اهل البیت. ما باید تلاش كنیم تا بفهمیم كه فرهنگ اهل البیت یعنی چه؟ اگر به لطف خدا معنی فرهنگ اهل البیت را فهمیدیم، بدانید كه اسلام واقعی برایمان جلوه گر شده و ان شاءالله حجاب ها كم كم عقب می رود و در واقعه كربلا است كه فرهنگ اهل البیت را خوب می توان شناخت. اسلام منهای فرهنگ اهل بیت، حتما حسین علیه السلام و اصحاب باوفایش را شهید می كند و برعكس


اسلام با حضور این فرهنگ، در سخت ترین شرایط همچون حصار مرگبار دشمن و كشته شدن تمام یاران، شهادت زیباترین گزینه آن است! انگار نه انگار كه چیزی می شود چون در این فرهنگ نیایش و ارتباط با خدا وجود دارد، این فرهنگ فرهنگ نجات از پوچی هاست. این فرهنگ، فرهنگ نیایش است، این جاست كه می توان به خدای حسین علیه السلام نظر كرد و معنی حسین علیه السلام را فهمید، معنی حسین علیه السلام یعنی معاشقه با خداوند، آن وقت متوجه می شویم كه چرا پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید: «حسین منی و انا من حسین» یعنی اسلام بدون حسین علیه السلام توخالی و پوچ است چرا كه اسلام بی نیایش و بی عبودیت پوچ و توخالی است، قالب بدون قلب است، اگر به تاریخ نظری داشته باشید می بینید كه عبیدالله بن زیاد با نقشه عمیق و شیطانی خود مسلم بن عقیل را شناسایی می كند، او غلامی داشت كه مأمور یافتن مسلم بود، یكی از ملاك هایی كه آن غلام می داند این است كه می گوید: من می دانستم كه شیعیان كثیر الصلوة هستند: در مسجد گشتم ببینم چه كسی كثیر الصلوة است و به این وسیله مسلم را شناختم. آنها فرهنگ تشیع را شناخته اند! چرا كه شیعه به نیایش اش شیعه است، و به این جهت است كه حضرت سجاد علیه السلام بعد از واقعه كربلا نمایش نیایش است، برای اینكه كربلا جز این نیست، كربلا آمده است تا بگوید: ای مردم اگر نیایش ندارید، معنی خلقت را گم كرده اید، چون عبودیت ندارید. در عصر تاسوعا دستور حمله آمد، حضرت اباعبدالله علیه السلام به برادرشان حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمودند از اینها، امشب را فرصت بگیر، چون خدا می داند كه ما نماز را دوست داریم می خواهیم امشب را به نماز بگذرانیم. راوی می گوید در آن شب از تمام خیمه ها صدای زمزمه های عاشقانه نیایش بلند شد همچون صدای زنبورهای عسل در كندو در طول شب صدای نیایش آنها فضا را پر كرده بود، این نیایش نیایش كربلایی است، نیایش خشك بی محتوا، اصلا نیایش نیست چون عبودیت نیست. تا اینجا روشن شد كه چرا «كربلا مبارزه با پوچی ها» است چون كربلا نشان می دهد كه ای مردم اگر نیایش نباشد، معنویت بی معنا می شود، حسین علیه السلام بی مقدار و كشته می شود. در نهایت در آن جامعه ای كه حسین علیه السلام كشته می شود شیطان به نتیجه می رسد نه انبیاء الهی، و چنین


جامعه ای حاصل كار شیطان می شود.

و خداوند نیز برای به محتوا رساندن بشر، پیامبران را فرستاد، خلقت منهای نیایش قلبی، خلقتی بی محتواست و عملا بشر به نتیجه ای كه باید برسد، نرسیده است. دشمنان پیامبر در ابتدا با مقابله با اصل دین و سپس به اسم دین و با تحریف دین، به بی محتوا كردن بشر دست زدند.

به ابوسفیان دقت كنید، او در ابتداء سعی كرد كه اسلام پیروز نشود، بعد كه به نتیجه نرسید، مسلمان شد و اسلام اموی را روی كار آورد. اسلام اموی، اسلامی است كه بشر به وسیله آن به محتوا نمی رسد، محتوا چیست؟ محتوا یعنی معاشقه با حضرت حق، معاشقه یعنی حسین و كربلا، اگر خواستیم لذت نیایش با حق را اسحاس كنیم یقینا با كمك حسین علیه السلام می توانیم و اگر خواستیم كه حسین علیه السلام را درست بشناسیم: باید معاشقه با حق را محور حیات خود قرار بدهیم.

... لذا به بی محتوا كردن بشر دست زدند، بشر را مشغول دنیا كردند و از فضای صفا و نیایش با حفظ صورت عبادات خارج نمودند، و لذا حسین علیه السلام در راستای انحرافی كه در دین جدش به وجود آمده است، برای اصلاح آن به صحنه آمد، چون او می فهمید محتوا یعنی چه؟ و بی محتوایی و پوچی یعنی چه؟

مگر همین حالا ما نمی توانیم بفهمیم كه در دل كربلا، كربلا كجا و قالب كربلا كجاست؟ ما باید ازكربلا یاد بگیریم كه در دل خلقت بشر كجا بی محتوا و كجا بامحتوا است؟ آری خلقتی كه به خدا وصل نشود بی محتوا است. و به همین ترتیب در دل اسلام، اسلامی كه انسان را به خدا وصل نكند و به معاشقه و نیایش نكشاند، این اسلام اسلام حقیقی نیست، به همین ترتیب در دل شیعه، قالب شیعه بودن مشكلی را حل نمی كند، قالب شیعه باید به رسم شیعه بامعنا شود، چرا كه رسم شیعه رسم معناست، معنا باید محقق شود و تحقق آن به نیایش است، یعنی اگر نماز شما، روزه ی شما و حج شما نیایش نشود كه این مباحث و جلسات و عزاداری ها به درد نمی خورد


چون فرهنگ حسین به معنای واقعی احیاء نشده است.

... و حسین خوب می داند معنی محتوا یعنی چه و معنای پوچی یعنی چه، هر چند اكثر مردم از اصل پوچی خود غافل بوده اند و توجه به كربلا از این زاویه، یعنی مبارزه با پوچی ها، یكی از زاویه های نگاه به كربلا است.